- پس و پیش
- پساپیش
معنی پس و پیش - جستجوی لغت در جدول جو
- پس و پیش
- جابه جا، به صورتی غیر از صورت اصلی
- پس و پیش
- عقب و جلو
پس و پیش کردن: اشیایی را که در جایی گذاشته شده جا به جا کردن و جای آن ها را عوض کردن، مردمی را که در جایی جمع شده اند به عقب و جلو راندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تاب و توان تاب و طاقت پاوپر: بدین رخش ماند همی رخش اوی ولیکن ندارد پی و پخش اوی. (شا. بخ 498: 2)
عاقبت اندیشیدن گذشته و آینده را در نظر داشتن پس و پیش نگه کردن
مال بین، عاقبت اندیش
جابجا کردن تغییر جادادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. یا پس و پیش مردم را. بر کنار کردن بیکسو زدن
اشیایی را که در جایی گذاشته شده جا به جا کردن و جای آن ها را عوض کردن، مردمی را که در جایی جمع شده اند به عقب و جلو راندن